چون نیست شدی هست ببودی صنما


چون نیست شدی هست ببودی صنما

چون نیست شدی هست ببودی صنما


چون خاک شدی پاک شدی لاجرما

چون خاک شدی پاک شدی لاجرما
چون خاک شدی پاک شدی لاجرما
وای ای مردم داد زعالم برخاست
وای ای مردم داد زعالم برخاست
وای ای مردم داد زعالم برخاست
جرم او کند و عذر مرا باید خواست
جرم او کند و عذر مرا باید خواست
جرم او کند و عذر مرا باید خواست
مرغی به سر کوه نشست و برخاست
مرغی به سر کوه نشست و برخاست
مرغی به سر کوه نشست و برخاست
بنگر که از آن کوه چه افزود و چه کاست
بنگر که از آن کوه چه افزود و چه کاست
بنگر که از آن کوه چه افزود و چه کاست
بی غم دل کیست تا بدان مالم دست
بی غم دل کیست تا بدان مالم دست
بی غم دل کیست تا بدان مالم دست
بی غم دل زنگیان شوریدهٔ مست
بی غم دل زنگیان شوریدهٔ مست
بی غم دل زنگیان شوریدهٔ مست
جز درد دل از نظارهٔ خوبان چیست
جز درد دل از نظارهٔ خوبان چیست
جز درد دل از نظارهٔ خوبان چیست
آنرا که دو دست و کیسه از سیم تهیست
آنرا که دو دست و کیسه از سیم تهیست
آنرا که دو دست و کیسه از سیم تهیست
فاساختن و خوی خوش و صفرا هیچ
فاساختن و خوی خوش و صفرا هیچ
فاساختن و خوی خوش و صفرا هیچ
تا عشق میان ما بماند بی هیچ
تا عشق میان ما بماند بی هیچ
تا عشق میان ما بماند بی هیچ
آنرا که کلاه سر بباید زد و برد
آنرا که کلاه سر بباید زد و برد
آنرا که کلاه سر بباید زد و برد
زانست که او بزرگ را دارد خرد
زانست که او بزرگ را دارد خرد
زانست که او بزرگ را دارد خرد
آنجا که مرا با تو همی هست دیدار
آنجا که مرا با تو همی هست دیدار
آنجا که مرا با تو همی هست دیدار
آنجا روم و روی کنم در دیوار
آنجا روم و روی کنم در دیوار
آنجا روم و روی کنم در دیوار
تا با تو تویی ترا بدین حرف چه کار
تا با تو تویی ترا بدین حرف چه کار
تا با تو تویی ترا بدین حرف چه کار
کین آب حیاتست ز آدم بیزار
کین آب حیاتست ز آدم بیزار
کین آب حیاتست ز آدم بیزار
گر من به ختن ز یار وادارم دست
گر من به ختن ز یار وادارم دست
گر من به ختن ز یار وادارم دست
باورد و نسا و طوس یار من بس
باورد و نسا و طوس یار من بس
باورد و نسا و طوس یار من بس
فاساختن و روی خوش و صفرا کم
فاساختن و روی خوش و صفرا کم
فاساختن و روی خوش و صفرا کم
تا عهد میان ما بماند محکم
تا عهد میان ما بماند محکم
تا عهد میان ما بماند محکم
من گبر بدم کنون مسلمان گشتم
من گبر بدم کنون مسلمان گشتم
من گبر بدم کنون مسلمان گشتم
بد عهد بدم کنون به فرمان گشتم
بد عهد بدم کنون به فرمان گشتم
بد عهد بدم کنون به فرمان گشتم
جایی که حدیث تو کند خندانم
جایی که حدیث تو کند خندانم
جایی که حدیث تو کند خندانم
خندان خندان به لب برآید جانم
خندان خندان به لب برآید جانم
خندان خندان به لب برآید جانم
اشتربان را سرد نباید گفتن
اشتربان را سرد نباید گفتن
اشتربان را سرد نباید گفتن
او را چو خوشست غریبی و شب رفتن
او را چو خوشست غریبی و شب رفتن
او را چو خوشست غریبی و شب رفتن
از ترکستان که بود آرندهٔ تو
از ترکستان که بود آرندهٔ تو
از ترکستان که بود آرندهٔ تو
گو رو دیگر بیار مانندهٔ تو
گو رو دیگر بیار مانندهٔ تو
گو رو دیگر بیار مانندهٔ تو
زلفت سیهست مشک را کان گشتی
زلفت سیهست مشک را کان گشتی
زلفت سیهست مشک را کان گشتی
از بس که بجستی تو همه آن گشتی
از بس که بجستی تو همه آن گشتی
از بس که بجستی تو همه آن گشتی
گر آنچه بگفته ای به پایان نبری
گر آنچه بگفته ای به پایان نبری
گر آنچه بگفته ای به پایان نبری
گر شیر شوی زدست ما جان نبری
گر شیر شوی زدست ما جان نبری
گر شیر شوی زدست ما جان نبری
هر جا که روی دو گاو کارند و خری
هر جا که روی دو گاو کارند و خری
هر جا که روی دو گاو کارند و خری
خواهی تو بمرو باش خواهی بهری
خواهی تو بمرو باش خواهی بهری
خواهی تو بمرو باش خواهی بهری
آراسته و مست به بازار آیی
آراسته و مست به بازار آیی
آراسته و مست به بازار آیی
ای دوست نترسی که گرفتار آیی
ای دوست نترسی که گرفتار آیی
ای دوست نترسی که گرفتار آیی